
بدترین بازی سحر
از زمان ظهور سحر قریشی در سینما و تلویزیون ایران، کمتر کسی از او انتظار پذیرش نقشهای مهم و باکیفیت داشت. قریشی محصول تمام عیار سینمای تجاری و بدنه ایران بود. خودش، فیلمسازان و مخاطبان با این واقعیت کنار آمده بودند و انتظار دیگری هم از او نداشتند. کل این داستان هم چیز بدی نیست و همه جای دنیا مصداقهای خاص خودش را دارد. با این همه، آخرین نفشی که قریشی پذیرفت، زردترین رل عمر او بود؛ نقشی که به شخصیت حرفهای او محدود نشد و کل زندگیاش را در بر گرفت.
این روزها داستان رابطه قریشی با امیرحسین مقصودلو ابعاد تازهای پیدا کرده و کار به فحش و لعن و نفرین بین طرفین کشیده است. خواننده پرحاشیه ایرانی در فضای مجازی ضمن اعلام برائت از سحر قریشی، تندترین تهمتها و توهینها را نثار او میکند. در این مورد دو سناریو مفروض است؛ این که یا همه این داستان یک دکان و دستک برای جلب توجه، افزایش لایک و فالوور و کسب درآمد بوده است، یا واقعا پای دلدادگی در میان بوده که چنین تند و سریع رنگ باخته و از میان رفته است. هر کدام از این دو سناریو درست باشد، در اصل مطلب تفاوتی ایجاد نمیکند. اخرین انتخاب سحر، تبدیل به بدترین بخش کارنامه او شد. بازیگر سیوچهار سالهای که تنها در سال نود و سه ده فیلم روی پرده داشت و حضورش در آثار سینمای بدنه کاملا تضمینشده بود، حالا موقعیتش را در سینمای ایران به شدت به خطر انداخته و شاید راه بازگشتی هم نداشته باشد.