
معجزه دم مسیحا
به مناسبت عرضه فیلم «رنگ خدا» (مجیدی مجیدی) در پلتفرم فیلمنت، نگاهی انداختهایم به چکیده نظر تعدادی از منتقدان پس از نمایش این فیلم در هفدهمین دوره جشنواره فیلم فجر.
به گزارش فیلمنت نیوز، فیلم «رنگ خدا» به کارگردانی مجید مجیدی، از جمله آثار مهم سینمای ایران است که از چهارشنبه 26 بهمن 1401 در پلتفرم فیلمنت در دسترس مخاطبان سینمای ایران قرار گرفته است.
«رنگ خدا» محصول 1377 است و حسین محجوب، محسن رمضانی و سلامه فیضی در آن ایفای نقش کردهاند. فیلم «رنگ خدا»، داستان پسری نابینا است که در بهزیستی زندگی میکند و مدام منتظر است تا پدرش، او را به روستای خانوادگی ببرد. سرانجام این اتفاق رخ میدهد و پسربچه به ملاقات خواهران خود در روستا میرود اما به نظر میآید که پدر، از وضعیت پسرش خجالتزده است و مدام تلاش میکند تا پسر را از چشم زنی که تصمیم به ازدواج با او را دارد، پنهان کند.
نمایش «رنگ خدا» در هفدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر (1377) با استقبال داوران روبهرو شد. کسب 3 سیمرغ بلورین (بهترین بازیگر نقش دوم مرد، بهترین صداگذاری و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران)، یک دیپلم افتخار (بهترین بازیگر نقش اول مرد) و نامزدی در پنج رشته دیگر (بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمبرداری، بهترین طراحی صحنه و بهترین چهرهپردازی) بههمراه کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلم بخش مسابقه بینالمللی، دستاوردهای «رنگ خدا» در آن دوره محسوب میشوند.
منتقدان هم عموما از چهارمین فیلم بلند مجید مجیدی استقبال کردند. در ادامه نظرات تعدادی از منتقدان سینمای ایران را پس از تماشای «رنگ خدا» در جشنواره فیلم فجر مرور میکنیم. این نظرات در شماره 232 ماهنامه فیلم (اسفند 1377) منتشر شده بودند.
ایرج کریمی: «روانکاوی [فیلم] «پدر» به آزمایشش میارزد: بهنظرم چنین میرسد که قضیۀ ادیپ در این فیلم نمایان است؛ مرد ژاندارم (محمد کاسبی) همان پدر واقعیست که پسرک در آستانۀ بلوغ نمیتواند او را هضم کند و فیلم شرح کشمکش ازلی پسر و پدر از آب درمیآید. بخش طولانی و جذاب همسفر شدن خصمانۀ آندو با موتورسیکلت پدرخوانده، در پرتو فلاشبکی که پدر واقعی پسر را در حال آموختن موتورسواری نشان داده، فصل پایانی این کشمکش است. آنجا که، پیشتر، پسرک خواهران خردسالش را میرباید و در تنور خانه قدیمیشان پنهان میکند، با آرزوی نهفته او برای برگشت دادن آن دو به زهدان نمادین مادر روبهرو هستیم. و آنجا که حلقه دستبند بازمانده بر دست ژاندارم ازرمقافتاده و ازحالرفته را میگشاید عملا جرم اسطورهای او را میبخشاید. پایان «رنگ خدا» شباهت زیادی به پایان «پدر» دارد. در اینجا دریا جای برکه را گرفته است (نمادی از مادر). اما در رنگ خدا، جالب است که، ادیپ از آغاز نابیناست! بیاینکه گناهی از او سر زده باشد و او خود را به مکافات آن کور کرده باشد. و شاید به همین دلیل است که معصومیت احساساتیگرای این فیلم تهی از تنشهای جهان ملموستر «پدر» است که در حد خود فیلم معصوم و شاعرانهای است و پدر/ ژاندارمش ای بسا معصومتر و انسانتر از پدر «رنگ خدا» است.»
احمد طالبینژاد: «آخرین ساخته او [مجیدی] «رنگ خدا» علاوه بر جلب نظر منتقدان و داوران جشنواره، بهعنوان فیلم برگزیده تماشاگران هم شناخته شد. انتخاب این فیلم که هیچ شباهتی به فیلمفارسی ندارد، مشت محکمی است به دهان یاوهگویانی که منکر درک و شعور مردم میشوند و همیشه مردم را بهانه ابتذال فکری خود قرار میدهند. چرا این مردم که خیلیها بهجایشان تصمیم میگیرند، «طوطیا» [ایرج قادری] را انتخاب نکردند؟»
جواد طوسی: «او [مجیدی] در «رنگ خدا» همچنان حامی و غمخوار محرومان و رنجکشیدگان جامعه است. تلاش مجیدی این بوده که در بافت ضدقصه فیلمش، دو نگاه فلسفی و زمینی را به سادهترین شکل بهتصویر کشاند. پسرک نابینا و ممادربزرگ، بار فلسفی و پدر (حسین محجوب) بار زمینی فیلم را به دوش میکشند. هرچند که پیوند و همراهی این دو طیف در بعضی قسمتها (بهویژه بخش میانی فیلم) بر یکدستی لحن فیلم تا حدی خدشه وارد میکند، ولی مجیدی با شروع و پایانبندی فکرشدهاش نمیگذارد فیلم افت چشمگیر پیدا کند. او اینبار نیز با زبان تصویری زیبا و تاثیرگذارش، از رنج آدمی به خدا میرسد.»
محمد شکیبی: ««رنگ خدا» تا وقتی که بر محور پسرک نابینا و انس و الفت او با طبیعت و مکاشفههایش در راه جایگزینی حواس دیگر بهجای بینایی و تطبیق خود با شرایط و محیط اطراف پیش میرود، یک تغزل زیبای سینمایی است: صداها و اشیا مایه زندگی و امید هستند. اما در پاره دوم فیلم که پدر در مرکز توجه قرار میگیرد و آوای شوم و تقدیری یک حیوان جنگلی (قرقاول؟) هربار به نشانه نزول مصیبتی به گوش او میرسد، از لحن تغزلی فاصله میگیرد و به رنگ تراژدی درمیآید و دوباره در انتهای فیلم آوای جانبخش دارکوب یا معجزهای آسمانی به کالبد مرده پسرک جان میبخشد. تکانه انگشتی که در سفیدی نوری غیرزمینی و روحانی، معجزه دم مسیحا را تکرار میکند، نشانهای است که آن را قبلا در موقعیتی مشابه اما کاملا مادی از مجیدی در فیلم پدر دیدهایم.»
صابره محمدکاشی: «کار مجید مجیدی امسال تحسینبرانگیز بود. همانقدر که از «بچههای آسمان» خوشم آمده بود تحتتاثیر «رنگ خدا» قرار گرفتم. فیلم قصهای لطیف و شاعرانه دارد و زیبایی طبیعت طالش با فیلمبرداری حرفهای، کارگردانی خوب و بازیهای تاثیرگذاری ترکیب میشود و اثری لطیف و چشمنواز خلق میکند. فقر و فلاکت اینبار عاملی برای خودنمایی و تماشاگرآزاری نیست. صداها و رنگها و زاویههای دوربین بسیار حسابشده است.»
ناصر صفاریان: ««رنگ خدا» اصلا به دلم ننشست. یک فیلم شاعرانه بود که صحنههای زیبایی داشت؛ ولی با اینکه اینگونه فیلمهای ضدقصه و بدون خط روایتی مشخص، همگی ریتم کندی دارند، این یکی خیلی خستهکننده بود. در اینکه مجیدی فیلمساز خیلی خوبی است و «رنگ خدا» هم فیلم خوبی است، شکی نیست، اما اینبار از همان ابتدا قصد این بوده که فیلم جشنوارهپسند و جایزهبگیری ساخته شود؛ و این با صداقت مجیدی بیگانه است. اینکه جایزه فیلم برگزیده تماشاگران را به فیلم «رنگ خدا» دادند هم از آن عجایبی است که باورش خیلی دشوار است. از همین حالا معلوم است که این فیلم، فروش کمی خواهد داشت.»
شهزاد رحمتی: «رنگ خدا» برای سازنده فیلم بهیادماندنی «بچههای آسمان» قدمی به جلو محسوب نمیشود. فیلم در آغاز، تماشای اثری بسیار دیدنی و ماندنی را نوید میدهد، ولی وقتی پیش میرود، معلوم میشود فیلمنامه کمجانتر از آن است که بتواند فیلم را به مقصد برساند. با اینحال، حضور گرم و احساسبرانگیز بازیگر خردسال فیلم، محسن رمضانی، و بازی خوب و سنجیده حسین محجوب بهیادماندنی است. برخلاف «بچههای آسمان» که میشد نگاه آسمانی کارگردان را در لحظهبهلحظهاش احساس کرد، در «رنگ خدا» برای انتقال این وجه، به دوسه نمای سرپایین از کودک نابینای فیلم بسنده شده که خب، خیلی کم است.»